12شهريور و عروسي رفتن ايلياجونم
12 شهريور عروسي يكي از فاميلهاي خيلي نزديك ماماني بود . آماده شدن جهت رفتن به عروسي (پسمل ماماني خودش يه پا دوماده والله) ايليا جونم موقع رفتن توي ماشين ،همش چرت ميزد. توي عروسي هم كه يه لحظه ننشست و همش دور سالن ميدويد و مي چرخيد . طوريكه مادر داماد كلافه شده بود و همش به بچه ها تذكر مي داد . وقتي هم اركست شروع به خوندن ميكرد با صداي اونا بلند بلند داد ميزد . چون روي عكسها زوم كردم كه يه كم بياد جلوتر ، تار شده . و بعد از اون همه ورجه ورجه كردن و داد و فرياد زدن ، نرسيده به خونه بيهوش شد. ...
نویسنده :
ليلا مامانيه ايليا
10:10